بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، تفریحی ایرانیان

بزرگترین وبلاگ تخصصی ، آموزشی و تفریحی ایرانیان

اشک زن

یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی‌فهمم. مادر گفت: تو هیچ‌گاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید که چرا مادر بی‌دلیل گریه میکنند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای «هیچ چیز» گریه میکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمی‌دانست که چرا زنها بی‌دلیل گریه میکنند.

بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را میداند. او از خدا پرسید: خدایا، چرا زنان به آسانی گریه میکنند؟

خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم میخواستم او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه‌های او را آنقدر قوی آفریدم تا بار تمام دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه‌هایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد و من به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن ناامید شده‌اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداری از خانواده‌اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند. به او عشقی داده‌ام که در هر شرایطی بچه‌هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند.

به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد. به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی‌رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند. و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد. این اشکها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد.

او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک میریزد. خدا گفت: می‌بینی پسرم، زیبایی یک زن در لباسهایی که می‌پوشد نیست. در ظاهر او نیست و در شیوه آرایش موهایش نیست و بلکه زیبایی یک زن در چشمهایش نهفته است. زیرا چشمهای او دریچه روح اوست و قلب او جایی است که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.

تاریخ و زمان

منظور از مبادی تاریخ،زمان وقوع حادثه ای است که ملتی آن را برای خود مبدا قرار داده و زمان را با آن می سنجند.مهمترین مبادی تاریخ مردم جهان عبارتند از:

 

1-       سال خورشیدی

برابر است با 365 روز و 6 ساعت که زمان گردش کره زمین به دور خورشید است،سال شمسی مخصوص کلدانیان(از تمدنهای قدیمی) بوده که بعد از ازبین رفتن کلدانیان ،ایرانیان آنرا معمول کردند.

 

2-   سال قمری

که آنرا هلالی هم می گویند یعنی مدتی که قمر از هلال یک دور خود را در مدت 29 روز و 12 ساعت و 43 دقیقه می پیماید.یک سال قمری 354 روز است.

3-   سال مسیجی یا میلادی

      مبدا آن تاریخ تولد حضرت مسیح است.ولادت مسیح سه شنبه 25 کانون اول برابر با سال 311      تاریخ اسکندری واقع شده است.


شمسی به قمری

برای تبدیل سال شمسی به قمری آن را در 11 (اختلاف بین روزهای شمسی و قمری )ضرب کرده حاصل ضرب را به 354 (تعداد روزهای سال قمری )تقسیم می کنیم،عدد حاصل رل با سال شمسی جمع می کنیم،سال قمری بدست می آید.

مثال:1365 شمسی برابر است با:

15015=11*1365

42=354/15015

1407=42+1365


قمری به شمسی

و برای تبدیل سال قمری به شمسی آن را در عدد 11 ضرب کرده حاصل را به 365 (تعداد روزهای سال شمسی) تقسیم کنید،عدد حاصل را از سال قمری کم کنید،سال شمسی به دست می آید.

مثال:سال 1407 قمری برابر است با:

15477=11*1407

42=365/15477

1365=42-1407


شمسی به میلادی

عدد 621 را به سال شمسی بیفزایید سال میلادی به دست خواهد آمد و از کم کردن همین عدد از سال میلادی سای شمسی به دست خواهد آمد.


سال یزدگردی

این سال بعد از اسلام مرسوم شد،و مخصوص پارسیان بود و مبدا آن جلوس یزدگرد در روز سه شنبه 22 شهر ربیع الاول 11 قمری برابر  با ماه (حزیران رومی)یعنی سال 993 رومی یا اسکندری برابر با 16 ژوئن 632 میلادی است که 365 روز حساب می شد.


سال رومی یا اسکندری

مبدا آن روز دو شنبه 321 قبل از میلاد که مصادف با ابتدای سلطنت سلوکوس نیکاتو-جانشین اسکندر است بهضی می گویند چون علمای اسکندریه واضع آن بودند،لذا به این نام مشهور شد.


سال جلالی

بنا به قول مشهور این را تاریخ ملک شاهی یا سلجوقی یا فارسی می گویند،و مبدا آن روز جمعه دهم ماه رمضان (471) ه قمری، مطابق با 15 آذر ماه 1295 رومی و سال 1078 میلادی می باشد.

این تاریخ در زمان ملک شاه سلجوقی مرسوم شد و جمعل از علما مانند:حکیم عمر خیام ،میمون بن نجیب واسطی-عبد الرحمن خازنی،دعوت شدند و با کوشش عمر خیام تدوین و به تقویم جلالی مرسوم گشت.


نام سالها

ترکان ابیغوری برای هر سال نام حیوانی را نهاده بودند که ایرانی ها نیز به تدریج از آنها استفاده کردند،این اسامی(البته فارسی آن )عبارتند از:

موش-گاو- پلنگ-خرگوش-نهنگ-مار-اسب-گوسفند-میمون-مرغ-سگ-خوک

می توانید برای راحتی شعر زیر را حفظ کنید:

 

موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار

زین چارچو بگذری نهنگ آید و مار

آنگاه به اسب و گوسفند است حساب

همدونه(میمون)و مرغ و سگ و خوک آخر کار

 

*برای تشخیص آنکه هر سال با کدامیک از این سالها مطابقت دارد از سال خورشیدی عدد 6 را کم کنید،حاصل را بر 12 تقسیم کنید،عدد باقی مانده این تقسیم را که حتماً کمتر از 12 است را در نظر بگیرید،از شماره یک یعنی موش شروع به شمردن کنیدنام هر حیوانی که با عدد باقیمانده مطابقت کرد،سال همان حیوان است.

مثال:

سال 1371 شمسی مطابق با نام کدام حیوان است؟

1365=6-1371

113=12/1365

عدد باقی مانده 9 است که در شمارش حیوانات بالایی نهمین حیوان میمون است.

 

تقویم چگونه به وجود آمد؟

 

واحد سال بر اساس مدت زمان گردش زمین به دور مدار خورشید محاسبه می شود.روشهای متعددی برای محاسبه این دوره وجود دارد اما رایج ترین آنها سال استوایی می باشد که فاصله بین عبورهای متوالی خورشید از مسیر نقطه اعتدالین بهاری می باشد.بدین ترتیب یک سال خورشیدی شامل 365.242199 روز می باشد که برابر است با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 46 ثانیه.

متاسفانه سال استوایی و ماه کلیسایی با هم سازگار نیستند.12 ماه قمری برابر است با 354.36706 روز که 11 روز از سال خورشیدی کمتر است.علاوه بر آن نه سال استوایی و نه ماه کلیسایی به وسیله طول روز قابل تقسیم نیستند.بنابر این جهت گرد آوری و تالیف هر تقویمی که در برگیرنده مراحل ماه و فصول باشد،قرار دادن روزها در فواصل مناسب ضروری است.این روزهای زیادی، به عنوان روز هایی که به زور درج شده اند معروفند.شناخته شده ترین این روزها ،روزی است که هر چهار سال یک بار به ماه فوریه افزوده می شود وآن سال به عنوان سال پرشی نامیده می شود.اصلاح تقویمها به دلایل زمان سنجی و تاریخی بسیار حیاتی می باشد.همچنین برای تنظیم زندگی شهری ،کشاورزی و وقایع مذهبی حائز اهمیت است

 

تقویم را می توان به عنوان سیستمی که زمان را در دوره های طولانی از قبیل روز،ماه و یا سال بطور مناسب تقسیم می کندو چنین تقسیماتی را با نظم معین سازماندهی می کند،تعریف کرد.واژه Calendra از لغت لاتین Calenda که اولین روز ماه رومی بوده و برای تعیین و معرفی جشنها ،روزهای بازار و دیگر وقایع استفاده می شد،بر گرفته شده است.

چندین واحد استاندارد وجود دارد که برای تمام سیستمهای تقویمی وجودشان ضروری است.روز،واحد اساسی محاسبه در هر تقویمی می باشد،روز قسمتی طبیعی از زمان است،چرا که زمانی را که لازم است تا زمین یک بار دور محور خودش بچرخد در بر می گیرد.

البته آغاز روز بعد آنطوریکه ما آن را معیار قرار داده ایم همواره نیم شب نبوده است.ستاره شناسان از قرن دوم پس از میلاد تا سال 1925، ظهر را معیار تغییر روز می دانستند که تقارن بود با زمانی که کوتاهترین سایه از جسمی بر روی زمین می افتاد.برخی از تمدنهای ابتدایی این معیار را سحر معین کرده بودند.بعدها یهودیان،بابلیان و یونانیان این زمان را به غروب تغییر دادند،هندوها و مصریها سحر را مبدا روز می دانستند اما باید از رومیان تشکر کنیم که نیمه شب را نقطه پایان امروز و نقطه آغاز فردا قرار دادند.

تمدنهای غربی مدت زمان روز را 24 ساعت قرار دادند.12 ساعت برای زمانی که روشنایی وجود دارد و 12 ساعت برای تاریکی که احتمالاً این کار رومیان بوده است.البته تمام تمدنها از جمله یونانیان،سومریان،مصریان و رومیان به نوبه خود از روش بابلیان برای تقسیم مدت زمان هر روز به 24 ساعت پیروی کردند.(تقریباً قرن 17 قبل از میلاد مسیح).

هفته نیز،تقسیمی ساخت دست بشر است.و چیزی مربوط به ستاره شناسی یا پدیده های طبیعی نمی باشد.هفت روز هفته که در سراسر جهان یکسان است ممکن است از مقدس بودن عدد هفت نزد عارفان و یا وجود هفت ستاره منتج شده باشد.اگر چه هفته ای با هفت روز در میان مارها رایج است اما تمدن های باستانی  این گروه از روزهای متوالی را به ترتیبی دیگر نام گذاری می کردند.برخی از قبایل غرب آفریقا واحدی معادل با چهار روز داشتند،در آسیای مرکزی و آشور واحد معادل با پنج روز رایج بوده و مصریان هم ده روز را به عنوان یک واحد می دانستند.یک بار دیگر بابلیان با قرار دادن هفت روز در یک واحد هفته را به وجو آوردند.تقویم مدرن یهودیان این واحد هفت روزی را به خوبی به کار برده است.

از طرف دیگر بر اثر کامل شدن گردش ماه به دور زمین واحد ماه به وجود آمد که به نام ماه کلیسایی معروف است ودر حدود 29.53059 روز می باشد.اکثر فرهنگهای باستانی به دلایل بسیار واضحی تقویم خود را بر اساس ماه کلیسایی اصلاح کردند.یکی از آنها این است که گردش ماه به وسیله چشم غیر مسلح قابل ملاحظه است.

تاج اف سی

استقلال تاج ایران     www.tajfc.blogsky.com
سایت تاج اف سی آماده شد برای آبیهای عزیز اینم جامی که استقلال در آن قهرمان شد www.tajfc.blogsky.com

رستم و ویروس

کنون رزم ویروس و رستم شنو دگر ها شنیدی این هم شنو

که اسفندیارش یکی دیسک داد بگفتا که رستم که این نیکزاد

در این دیسک باشد یکی فیلم ناب که بگرفتم از سایت افراسیاب

چنین گفت رستم به اسفندیار که من گشنمه نون سنگک بیار

جوابش چنین داد خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف

برو حال می کن به این دیسک ها ! که هم نون و آب باشد در آن

تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش

وآمد به نزدMini Tower اَش بزد ضربه بردکمهPower اَش

دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مر آن دیسک را درDriveاش گذاشت

نکرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت یکی لیسک ازRoot گرفت

در آن دیسک دیدش یکی فیلم بود بزد اینترآنجا و اجرا نمود

به ناگه چنان سیستمش کردهانگ که رستم درآن ماند مبهوت و منگ

تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خویش فریاد زد

چو تهمینه فریاد رستم شنود بیامد که لیسانس رایانه بود

بدو گفت رستم همه مشکلش وز آن دیسک و برنامه خوشکلش

یکی Toolkit درآن دیسک بود بسر آورد آنرا و اجرا نمود

همی گشتToolkit،Hardاندرش چو کودک که گردد پی مادرش

به ناگه یکی رمز Virus یافت پی حذف امضای ایشان شتافت

چو ویروس را نیک بشناختش مراز Boot Sector برانداختش

یکی ضربه زد بر سرشToolkit که هرByte آن گشت 80 Bit

به خاک اندر افکند ویروس را تهمتن به رایانه زد بوس را

چنین گفت تهمینه با شوهرش که این بار بگذشت از پل خرش

دگر باره اما خریت مکن ز رایانه اصلا تو صحبت مکن

قسم خورد رستم به پروردگار نگیرد دگر DISK از اسفندیار

صدای آشنا

صدای سنگ پا
اهل حمام من

پوستم مهتابی است

پدرم دلاک است

سر طاسی دارد

لنگ می اندازد

پدرم شامپویی مصرف کرد

کله اش هی کف کرد

و سپس مویش ریخت

و چه اندازه سرش براق است!

حرفه ام دلاکی است

هدف من پاکی است

می نشینم لب سکو آرام

یک نفر با احساس

و تصور کرده خوش پرو پاست!

کودکی را دیدم

می دوید در پی صابون و لگن

ای نهان در پس در

خشک آوردم خشک!

مشتری های عزیز

لگن خاصره هاتان سالم

رخت ها را نکنید

آب مان بند آمد!!!!

(سهراب سپهری)




فال حافظ

سحر دولت بیدار به بالین آمد

گفته بر خیز که این عینکی از چین آمد

نفت می خواست که دادیم ز آب ارزانتر

به گمانم که کنون از پی بنزین آمد

موشک کهنه به ما دادو نگفتیم سخن

باز گویا پی بیزی نس شیرین آمد

چین همان است که بر متروی ما واگن داد

که صدای تلق اش تا به ورامین آمد

خاتمی رفت که بگیرد کمک از چینی ها

به چه امید روان گشت و چه مسکین آمد

این ابر قدرت اگر نم ندهد . پس چه کنیم؟

گر چه از بهر کنف کردن پوتین آمد

مثل سمسار که در خانه مقروض آید

توی این خانه ، هی آن آمدو هی این آمد

دولت دوم خرداد ز بس ته چین خورد

پیش چین قیمت او یکسره پایین آمد

گو به سید که فروکش نکند با جین سینگ

باد فتقی که از این صنعت سنگین آمد

بر سر تربت حافظ همه مرداند چرا؟

مگر این حافظ بیچاره ز قزوین آمد؟

(رئیس جمهور چین و همراهانش در حافظیه)


دوستت دارم را

من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام!

این گل سرخ من است!

دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه

به خلق.

که بری خانه دشمن !

که فشانی بر دوست!

در دل مردم عالم ، به خدا ،

نور خواهد پاشید،

روح خواهد بخشید.

تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار

بگو!

این دلاویز ترین شعر جهان را ، همه

وقت.

نه به یکبار و نه به ده بار، که صد بار

بگو!

دوستم داری را با من بسیار

بپرس!

دوستم داری را با من بسیار

بگو !